نقش مردم سیستان در انقلاب اسلامی
چکیده
صاحبنظران علوم سیاسی بر این باورند که حیات سیاسی و اجتماعی هر جامعه مرهون مشارکت فعال همۀ اعضای جامعه است و توسعۀ اجتماعی منوط به بهرهگیری از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل تمام اقشار نیروهای انسانی جامعه و مشارکت آگاهانه و متعهدانۀ آنان در تمام صحنههای اجتماعی است؛ اما همین نقشآفرینی و مشارکت، به نگرش اعضای جامعه به هویت و جایگاه آنان، پذیرش اجتماعی آنان جهت ایفای نقش و خودباوری آنها در فراهم کردن زمینههای مشارکت وابسته است. مردم سیستان از سالهای 1342 با ادبیات انقلاب آشنا شده و بهصورت مخفیانه در محافل خود از مواضع حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه دفاع میکردند و در تبلیغ آنها میکوشیدند. این آگاه سازیها تا سالهای قبل از انقلاب ادامه یافت و با استقرار روحانیان و سیاسیون تبعیدی به زابل اوج بیشتری گرفت. چند ماه به پیروزی انقلاب زابل به کانون مبارزه علیه رژیم شاه تبدیل شد و موج اعتراضات این شهر را فراگرفت.
در این مقاله ابتدا به مفهوم نقش مردم سیستان و ابعاد مختلف آن در انقلاب اسلامی پرداخته شده و سپس با ارائۀ تحلیلی جامعهشناختی از قشر، نقش اقشار مختلف ازجمله روحانیان، فرهنگیان، دانشگاهیان، زنان، دانشآموزان و سایر اقشار سیستان در پیروزی انقلاب اسلامی مطالعه و بررسی شده است.
واژگان کلیدی: انقلاب اسلامی، نقشِ مردم، مردم سیستان.
نویسنده:علی کیخا
مقدمه
وقوع انقلاب اسلامی برای جامعه شناسان انقلاب اسلامی و نظریهپردازان آن بسیار غیزمنتظره بود .مثلاً اسپوزیتو مینویسد: «نحوۀ وقوع انقلاب اسلامی شگفتی همگان را برانگیخت. سیاستبازان و پژوهشگران تلاش کردند تا وضعیت بیاندازه سیال وپیچیدهای را دریابند که بر بخشهای وسیعی از جهان اثر گذارده است. هرچند که نتیجه چنین تلاشی غالباً سادهسازی این واقعیت پیچیده بوده است (اسپوزیتو، 1382: 15).
بنابر این وقوع انقلاب اسلامی علاوهبر بیداری مردم دنیا، موجب بیداری مستضعفان بهویژه مسلمانان شد بهگونهای که استکبار جهانی و حاکمان مستبد در کشورهای منطقه احساس خطر کردند. ملت ایران از نیمۀ دوم سال 1356 به رهبری حضرت امام خمینی قدسسره حرکتهای انقلابی خود را برای سرنگونی رژیم شاهنشاهی در سراسر ایران آغاز کردند و خواستار تشکیل حکومت اسلامی بودند. این حرکتها را که روحانیان پیرو خط امام هدایت و رهبری میکردند، هر روز بیشتر گسترش پیدا میکرد و از شهرها به روستا سرایت میکرد. مردم استان سیستان و بلوچستان، بهویژه مردم سیستان که دارای سابقۀ تاریخی در ولایتمداری و اطاعتپذیری از ائمۀ اطهار علیهالسلام و مراجع تقلید دینی بودند، با وحدت کلمه بین تشیع و تسنن حرکتهای انقلابی خود را با هدایت و رهبری شهید آیتالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی از همان آغاز انقلاب اسلامی بهمنظور مبارزه با حکومت ظالم شاهنشاهی شروع کردند و نقش مؤثری در روند پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 در این استان داشتند. در این مقاله با مروری بر وضعیت جغرافیایی، تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و دینی مردم سیستان، نقش اقشار مختلف مردم این خطه از کشور ایران در پیروزی انقلاب اسلامی ترسیم میشود.
شرایط جغرافیایی سیستان
وسعت منطقۀ سیستان بزرگ بالغ بر 173,461 کیلومتر مربع بوده که دشت وسیع حاصل از آبرفت رودخانۀ هیرمند است و بخشهای عمدۀ آن در افغانستان، بخش اندکی در پاکستان و تنها 36 هزار کیلومتر مربع آن به ایران تعلق دارد. بخشهای غربی دشت سیستان به کوههای بندان منتهی میشوند و درمیان این دشت تنها ارتفاعی که وجود دارد کوه خواجه به بلندی حدود یک صد متر و به وسعت حدود چهار کیلومتر مربع است (مرادی، 1393: 18).
ازآنجاکه محیط جغرافیای بر جنبههای مختلف زندگی انسان تأثیر مستقیم دارد، طبیعت خشن و سخت دشت سیستان، خشکسالیهای پیدرپی و تهدید حیات اقتصادی مردم، بادهای خشک و سوزان 120روزه و تابستانهای طولانی به ایجاد روحیۀ مقاوم و جسورانه درمیان مردم سیستان منجر شده و از مردمان آنجا افرادی قوی و صاحب ارادۀ پولادین ساخته است (همان :21).
موقعیت جغرافیایی و اقلیمی زابل بهدلیل دوری از مرکز حکومت و شرایط آبوهوایی آن سبب شده بود تا عدهای از مخالفان رژیم به این شهر تبعید شوند.
وضعیت فرهنگی و اجتماعی و دینی مردم سیستان
وضعیت فرهنگی و اجتماعی و دینی مردم سیستان نیز به گونهای بود که امکان تبعید روحانیان مخالف را فراهم میکرد؛ برخی از روحانیان نظیر سید محمدتقی حسینی طباطبایی، سید محمدعلی حسینی طباطبایی، سید زینالعابدین و سید حسین قریشی و تنی چند که با سیاستهای دولت مخالف بودند. روحانیان تبعیدی نیز با این افراد در تماس بودند و چهبسا، بهرغم توصیههای امنیتی ساواک مبنی بر خودداری سید محمدتقی از تماس با آنان، ایشان تبعیدیان را در خانۀ خویش مأوا میداد و چنانچه کسانی قصد خروج از کشور را داشتند، آنان را یاری میداد. شهید اندرزگو به کرات از این طریق به افغانستان رفت و همواره از مساعدتهای سید محمدتقی بهرهمند بود. البته در شهر زابل نیز همانند سایر شهرهای کشور، برخی از روحانیان وابسته به رژیم شاهنشاهی با عنوان روحانیان درباری وجود داشتند که با نفوذ در بین حکومتگرانِ محلی جّو عمومی شهر را بهنفعِ رژیم پهلوی درآورده بودند، اما ازآنجاکه مردم سیستان درطولِ تاریخ فرهنگ غنی دینی بودند و اطاعت از مراجع دینی را بر خود واجب میدانستند تحت تأثیر تبلیغات روحانی نمایانِ وابسته به رژیم طاغوت قرار نگرفتند و همواره بهدلیل شناخت عمیق از شهید آیتالله سید محمدتقی حسینی از سخنان ایشان در روند پیروزی انقلاب اسلامی پیروی میکردند.
سیستان و جایگاه آن در تاریخ ایران
سرزمین وسیع سیستان که در حد فاصل خراسان، کرمان، بلوچستان و غزنین قرار گرفته، فرزند هیرمند و چند رودخانۀ کوچک و بزرگ دیگر است و قدمت آن به آغاز شکلگیری دولتهای آرایایی (سکاها) میرسد که از اطراف خزر به آنجا کوچ کردند.
پس از صفاریان، سیستان در دوران غزنویان اهمیت زیادی پیدا کرد. چنانکه جنگجویان این سرزمین در سپاه خراسانِ سلطان محمود غزنوی در حملات به هند شرکت کردند و پیروزیهایی را به دست آوردند (مرادی، 1393: 23).
بنابراین سیستان با سابقۀ تاریخی چندین هزارساله دارای تمدنی بزرگ است، چنانکه رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان ستاد کنگرۀ ملی شهدای این استان در بهمن ماه سال 1396 در این خصوص میفرمایند: «مردم سیستان مردمی هستند که از لحاظ گذشتۀ تاریخی در بین همۀ اقوام ایرانی کمنظیرند، گذشتۀ سیستان یک گذشتۀ خیلی فوقالعاده برجسته و درخشانی است».
با توجه به شرایط جغرافیایی و جایگاه تاریخی سرزمین سیستان، مردم این خطه بهدنبال مبارزه با ظالمین و حکومتهای استکباری درطولِ تاریخ بوده و خواستار عدالت اجتماعی برپایۀ مکتب اسلام بودند، لذا با فراهم شدن شرایط با پیروی از رهبری دینی حضرت امام خمینی قدسسره همۀ اقشار مختلف سیستان با هدایت روحانیان انقلابی در پیروزی انقلاب اسلامی نقش خود را بهخوبی ایفا کردند که در این قسمت به نقش هرکدام از این اقشار میپردازیم.
نقش روحانیت سیستان در شکلگیری انقلاب اسلامی
روحانیت سیستان درطول تاریخ رهبری مردم این خطه را درمقابل حاکمان ظالم برعهده داشتهاند، چنانکه در غائلۀ ۱۹ بهمن ۱۳۳۹ نیز مرحوم آیتالله شریفی، بهعنوان محور، رهبری مردم سیستان را برعهده داشته است.
روحانیان تشیع و تسنن سیستان با وحدت و همدلی در هدایت مردم برای حمایت از انقلاب اسلامی، بهویژه روحانیت شیعه بهدلیل تعالیمی که در پرتو قرآن و سنت پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوسلم و ائمۀ اطهار علیهالسلام فراگرفتهاند و با آگاهی و تسلطی که بر مبانی اسلام دارند، دو نقش مهم و کلیدی را در شکلگیری انقلاب اسلامی برعهده گرفته بودند:
1) روحانیان دکترین حکومت اسلامی را که از قرآن و سنت برگرفته شده بود، به جامعۀ دینی عرضه و تبیین کردند که در تأیید قانون اساسی با رأی اکثریت مردم همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی تأثیرگذار بود.
2) برای تحقق چنین حکومتی، قبل از انقلاب اسلامی علمای بزرگ و برجستۀ زیادی در سیستان ازقبیلِ حجتالاسلام بیانی، مرحوم آیتالله بختیاری، حاج آقای عربشاهی وحاج آقای لکزایی به محوریت شهید آیتالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی که با حضرت امام خمینی رضواناللهعلیه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ارتباط داشتند، در هدایت و رهبری مردم برای حفظ و استقرار حکومت جمهوری اسلامی تلاش فراوانی کردند. این علما پس از پیروزی انقلاب نیز نقش مهم و مؤثری در تداوم انقلاب اسلامی و هدایت مردم داشتهاند. نقش این روحانیان باعث بیداری مردم در اوج خفقان حکومت پهلوی بود (حیدری نسب،محمدرضا: اردیبهشت 1397).
نقش شهیدآیتالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی در تحولات انقلاب در سیستان
مبارزات انقلابی مردم در سیستان با نام سید محمدتقی حسینی طباطبایی پیوند خورده است. او که متولد زابل است، تحصیلات دینی خود را در حوزههای علمیۀ زابل، مشهد و نجف گذرانده و به درجات عالی علمی در حوزۀ معرفت دینی نائل آمده بود. او پس از بازگشت از نجف منشأ خدمات علمی و عمرانی زیادی در سیستان شد. ایجاد کتابخانه، لایروبی نهرها و جویبارهای دهانۀ هیرمند و ادارۀ مدرسۀ علمیۀ زابل از اقدامات او بود.
نام سید محمدتقی در سال ۱۳۵۷ در گزارشهای ساواک از شهر زابل بسیار زیاد بهمیان آمده است. براساس گزارش ساواک او قبل از آن در سال ۱۳۵۶ ممنوعالمنبر شده بود و برای جبران آن به قم سفر کرد و از علمای آن شهر دعوت کرد تا در زابل سخنرانی کنند. از آن جمله آیتالله جنتی که خود او نیز تحت نظر بود با نام مستعار حبیبی به زابل آمد و دهۀ اول محرم را در مسجد حکیم زابل که پایگاه اصلی سید محمدتقی بود به سخنرانی پرداخت.
در همین خصوص حسین خسروی از فعالان انقلابی در شهر
زابل میگوید: شهید حسینی نمایندۀ حضرت امام رضواناللهعلیه در
سیستان بود و وجوهات شرعی را جمعآوری میکرد. گاهی اوقات برای رساندن این وجوهات
به خمین مسافرت میکرد. وی در خاطرهای گفته بود: «نزدیک غروب بود به خمین رسیدم و
از چند نفر آدرس منزل آیتالله پسندیده را پرسیدم. اما با توجه به جّو اختناق و
پلیسی حاکم، کسی با من حرف نمیزد. تا اینکه پیر مردی را دیدم و از او نشانی منزل آقا
را پرسیدم. گفت: بهدنبالم بیا هرکجا که با عصای خود اشاره کردم، منزل آقا آنجاست.
بالاخره با این راهنمایی منزل ایشان را پیدا کردم و وجوهات را تحویل داده و رسید
گرفتم»
(مرادی، 1393:145)
خسروی از فعالیتهای شهید حسینی در سال ۱۳۵۳ میگوید: مأموران ساواک به منزل و مدرسه و کتابخانۀ آقای حسینی یورش بردند و به بررسی و تفتیش پرداختند، اما بهدلیل درایت سیاسی وی مدارکی دال بر مجرم بودن ایشان بهدست نیاوردند. فقط برخی از کتابها را ممنوعه اعلام کردند و چون دانشجویی که در اهواز دستگیر شده بود به داشتن رابطه با ایشان اعتراف کرده بود، لذا ساواک وی را دستگیر و به زندان قصر تهران منتقل کرد. مدتی بعد از دستگیری، از وی اطلاعی در دست نبود، تا اینکه یکی از مأموران به خانوادهاش اطلاع داد که سید در زندان است. ایشان یک سال در آنجا مقاومت کرد و بعد رژیم بهناچار او را آزاد کرد (خدایار و عبد، 1396: 36).
آقای راهداری، یکی دیگر از مرتبطان با شهیدآیتالله سید محمدتقی حسینی، میگوید: «صبح یکی از روزهای زمستان در مدرسۀ حکیم بودم که شخصی وارد شد و گفت کتابخانه کجاست؟ نشانش دادم گفت کلیدش را بیاورید. کلید پیش من بود و در کتابخانه را باز کردم، بعداً فهمیدم که سرهنگی بوده است. روز قبل تعدادی رسالۀ امام به دست آقا سید محمدتقی حسینی رسیده بود و قرار بود برای شهید حجتالسلام علی مزاری به زاهدان ارسال شود. سرهنگ سر کارتنها را باز کرد و صفحۀ اول رسالهها را دیده بود و چون به نام آیتالله شریعتمداری بود، لبخند رضایتبخش زد و رفت. غافل از اینکه شهید حسینی که تدابیر امنیتی را کاملاً رعایت میکرد، اول صفحات رسالهها را با نام شریعتمداری نوشته بود که لو نرود». همین موضوع را احمدعلی خسروی نیز بازگو کرده است: «شهید حسینی بهعلت فعالیت زیاد انقلابی در سیستان زمانی ممنوعالمنبر شده بود. ایشان رسالههای حضرت امام را در کارتن میگذاشت و پنهانی به دست افراد مطمئن میرساند. البته شهید حسینی تدابیر امنیتی را کاملاً رعایت میکرد. در صفحۀ اول رسالههای حضرت امام، نام شریعتمداری را مینوشت و با این عمل هوشیارانه همیشه دشمن غدار فریب میخورد و درواقع او پایگاهی بود برای افراد مبارزی که قصد خروج از ایران را داشتند و افرادی که دولت بهدلیل فعالیتهای مذهبی دنبالشان میگشت و این افراد تا زمانی که مقدمات خروجشان فراهم میشد، در مسجد حکیم پناهنده بودند». (مرادی، 1393: 148).
با گسترش فعالیتهای انقلابی در سرتاسر کشور و سرایت آن به استان سیستان و بلوچستان امکان فعالیتهای علنی سید محمدتقی حسینی بیشتر فراهم شد. چنان که از اردیبهشت 1357 در اعتراض به حوادث قم وی و چند تن دیگر از روحانیان به عنوان اعتراض از شرکت در نماز جماعت خودداری کردند (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1376، جلد ۵: ۳۹۸).
با توجه به اظهارات این افراد و گزارش ساواک شهید محمدتقی حسینی طباطبایی بهعنوان روحانی برجستة سیستانی نقش مؤثری در روشنگری مردم در روند پیروزی انقلاب اسلامی داشته است و هرگز ترس و هراسی از حکومت پهلوی به خود راه نداده است. او فردی هوشمند و با درایت برای هدایت و رهبری مردم سیستان بوده است.
حضور روحانیان انقلابی تبعیدی به زابل و تأثیر آن بر روند پیروزی انقلاب اسلامی در سیستان
اگرچه فعالیتهای انقلابی در زابل با نام سید محمدتقی حسینی طباطبایی پیوند خورده است، اما در کنار او روحانیان تبعیدی انقلابی ازقبیلِ آیتالله سید محمود طالقانی، شیخ عباس پورمحمدی، شیخ محمدمهدی روشنی، شیخ محمدرضا خراسانی، سید فخرالدین رحیمی، آیتالله علی اصغر مروارید، حجج اسلام سید احمد کلانتر، صلواتی اراکی، آیتالله ایزدی نجفآبادی، آیتالله ناصر مکارم شیرازی و آیتالله خزعلی از مهمترین روحانیان انقلابی تبعیدی به زابل هستند که با روشنگری خود در آمادهسازی بستر حرکتهای مردمی در سیستان مؤثر بودند. از فعالیتهای آیتالله طالقانی در زابل اطلاع چندانی وجود ندارد و بهنظر میرسد حلقۀ کوچکی از مردم در تماس با او قرار داشتند که حسینی طباطبایی بدون آن که ذکری از اوضاع کرده باشد، با وی مرتبط بود. اما سایر روحانیان با همکاری سید محمدتقی حسینی طباطبایی فعالیتهای خود را انجام میدادند و بهصورت علنی و مخفی در نشر عقاید انقلابی و طرفداری از نهضت امام فعالیت داشتند. حتی شیخ محمدمهدی روشنی که به استان سیستان و بلوچستان تبعید شده بود، با افرادی چون سید محمدعلی حسینی طباطبایی در زابل و پسرش سید نصرالدین در زاهدان ارتباط برقرار نموده و آنها را در سفری به کربلا و نجف و دیدار با امام خمینی همراهی کرده است. بنابه گزارش ساواک آنها در بازگشت حامل نامههایی از امام بودند که در زاهدان و احتمالاً زابل بین مردم توزیع کردهاند (خدایار و عبد، 1396 : 29تا31).
مسجد حکیم کانون فعالیتهای انقلاب در سیستان
با توجه به موقعیت مسجد حکیم در مرکزیت شهر زابل، این مسجد که تحتِنظر و ادارۀ سید محمدتقی حسینی قرار داشت، پایگاه اصلی انقلابیون بود و فعالیتهای این مسجد از همان ابتدای سال ۱۳۵۷ تشدید شد.
بنابراین در گزارش ساواک بر مراقبت از اماکن مذهبی و مشکوک در زابل تأکید شده است. در این گزارش آمده است که: «ضمن مراقبتهای معموله از اماکن مذهبی مشکوک که احتمال تشکیل جلسات و مجالس ختم در محلهای فوقالذکر بهویژه مسجد مهدیۀ حکیم به سرپرستی و پیشنمازی سید محمدتقی حسینی طباطبایی و نیز منزل نامبرده و همچنین منزل حاج محمد عارفی محل تشکیل جلسات قرائت و تفسیر قرآن که همهروزه بعد از نماز مغرب، اجتماعی حداقل حدود 10 نفر و حداکثر حدود ۳۰ نفر بهمنظور قرائت تحت تعلیم حاج سید محمدتقی حسینی طباطبایی یا برادرش سید صادق تشکیل میگردد، متصور بوده است.» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1376، جلد4: 155).
یکی دیگر از روحانیانی که در زابل در مسجد حکیم سخنرانی داشت، شیخ محمدرضا خراسانی بود که از حمایت حسینی و برادرانش برخوردار بود. به گزارش ساواک در جلسات مباحث وی حاج آقا بزرگ و پسرش نجمالدین، سید محمدتقی و دو برادرش سید محمدعلی و شیخ عباس پورمحمدی بههمراه شاگردان و طلبههای سید محمدتقی شرکت میکردند. «بحثهای یادشده جنبۀ تحریکآمیز داشته و به اصطلاح سعی در روشن کردن افکار عمومی دارد. این گزارش میافزاید در جلسه مردم 7/2/57 مردم را دعوت به همبستگی و همکاری نموده و اظهار داشت نگذارید زندگی شما را تاراج کنند، چون برای تاراجزندگی و جان و مال شما به عناوین مختلف راههایی را باز میکنند و اضافه کرد عدهای را با توسری زدن و عدهای را با سرگرم کردن با وسیلههایی مانند سینما، تلویزیون، میدان فوتبال و یا مقام تاراج مینمایند و افزوده نگذارید همیشه توسریخور باشید.» (خدایار و عبد، 1396 :62).
بنابراین مسجد حکیم زابل قبل از انقلاب به مکان فعالیتهای ضدرژیم برای تبیین و تنویر افکار و اندیشههای انقلاب اسلامی تبدیل شد و اگرچه هنوز نام امام بهصراحت برده نمیشد، ولی حضور شاگردان و طرفداران امام در این مسجد نشاندهندۀ همبستگی میان نهضت امام خمینی و حرکتهای انقلابی بخشی از مردم سیستان بود.
حضور معلمان و دانش آموزان سیستانی در روند انقلاب اسلامی
با شروع حرکتهای اقشار مختلف مردم در سیستان، معلمان و دانشآموزان شهر زابل و روستاها نیز با تعطیلی مدارس به صفوف مردم پیوستند. خسروی در این مورد میگوید: «بیشتر مخالفتها از دبیرستان شروع شد. دبیرستانها تعطیل شد و دبیرستان فنی زابل هم که ما در آن درس میخواندیم تعطیل شد، چون بچههای انقلابی باهم قرار گذاشتیم کلاس نرویم. مسئول ژاندارمری هم سعی میکرد بچهها را بترساند، اما کسی گوش نمیداد و بعد از آن راهپیمایی شد که صف اول هم دخترها بودند و شعارهای تندی میدادند. این راهپیمایی تا مسجد حکیم در زابل ادامه داشت. فضا پر از ترس و وحشت بود. هرلحظه امکان تیراندازی بود. این خبر را هم رادیو پخش کرد که حدود ۲000 نفر در زابل تظاهرات کردهاند، باعث و بانی این کار هم شهید سید حسینی بود». حضور این قشر تحصیل کرده تأثیر زیادی در روحیۀ مردم سیستان گذاشت (خدایار و عبد، 1396: 55).
دانشجویان سیستانی در روند انقلاب اسلامی
دانشجویان سیستانی که در سایر شهرها و دانشگاههای کشور مشغول تحصیل بودند، با تعطیل شدن دانشگاهها به زابل و روستاهای سیستان بازگشتند و تجارب سایر شهرها و اخبار دانشگاهها را برای مردم بازگو میکردند و این قشر تحصیلکردۀ دانشگاهی نقش بسیار زیادی در روشنگری مردم داشتند. دکتر طباطبایی از دانشجویان آن زمان میگوید: «در سال 1357 دانشجوی سال دوم پزشکی بودم. آن روزها بهدنبال اعتراضات گستردۀ دانشجویی از ابتدای مهرماه بهطور رسمی دانشگاهها تعطیل شده بود، ناچار به شهرستان زابل عزیمت کردیم و مشغول فعالیتهای سیاسی شدم. محور اصلی حرکتهای انقلابی مسجد (حکیم) زابل و طراح آن شهید آیتالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی بود که مورد حمایت قاطبۀ مردم و روحانیت سیستان قرار داشت. ما همهروزه با حضور در منزل این شهید یا در مسجد حکیم برنامههای منظم تبلیغاتی در تظاهرات داشتیم». وی میافزاید: «از اوایل مهرماه ۱۳۵۷، از تجربیات دانشجویی استفاده کردم، تصویر معروف آن زمان حضرت امام را روی کلیشۀ رادیولوژی منتقل و با رنگهای اسپری روی در و دیوار بعضی از خیابانهای شهر کشیدم. صبح روز بعد جمعی از روستاییان در اطراف تصویر تجمع کردند، درحالیکه روی آنها دست میکشیدند. از چگونگی ظهور آن تعجب مینمودند. به همدیگر اطلاعرسانی میکردند که دیشب روی تمام در و دیوار شهر عکس خمینی (رضواناللهعلیه) ظاهر شده ولی هیچکجا از شاه نیست (احتمال وقوع معجزهای را میدادند)» (مرادی، 1393: 153).
دکتر طباطبایی در ادامۀ خاطراتش از ایام انقلاب میگوید: «بزرگترین تظاهرات ضددولتی سال 1357در منطقۀ سیستان در روز عاشورا اتفاق افتاد. بهطوریکه قریب ۴۰-۵۰ هزار نفر از مردم با حضور تمام روحانیان سرشناس و معتمدان محلی در پیشاپیش این جمعیت حضور داشته و نفرت خود را از رژیم سلطنتی اعلام نمودند. در این روز اسامی تعداد زیادی از خیابانهای زابل که با نامهای خاندان پهلوی نامگذاری شده بود، با تأیید و شعارهای کوبندۀ مردم اصلاح و تبدیل به نامهای انقلابی شد (مرادی، 1393: 154).
مجالس عزاداری ماه محرم در سیستان و تأثیر آن بر روند پیروز انقلاب اسلامی
شروع انقلاب اسلامی همزمان با فرارسیدن ماه محرم بود که بازگو کردن قیام امام حسین (علیهالسلام) و حادثۀ قیام عاشورا توسط روحانیان تأثیر زیادی در پیروزی انقلاب اسلامی داشت. چنانکه مجالس روضهای که از اول محرم (11 آذر 57) در مسجد حکیم زابل برگزار شد، برای آمادهسازی مردم جهت راهپیماییهای روزهای تاسوعا و عاشورا صورت گرفت. اگرچه گزارشگران امنیتی رژیم پهلوی سعی کردند دقتنظر به خرج دهند و این فعالیتها را منعکس نمایند، اما بهنظر نمیرسید که درک عمیق و واقعی از ابعاد نهضت انقلابی مردم و میزان حضور آنان در راهپیماییها داشته باشند. در یکی از این گزارشها آمده است «۱۱ شب مورخۀ 11/9/57 13(شب اول محرم) عدهای در مسجد حکیم گرد آمده و ابتدا یک نفر تازه وارد که گفته میشد مهندس است سخنرانی تحریکآمیز نموده و مطالبی مبنی بر دعوت مردم به مبارزه عنوان و پس از پایان برنامه به دستور سید محمدتقی حسینی طباطبایی در بین مردم اعلامیه پخش کردند و در هنگام پخش اعلامیه در بین مردم و حاضران در مسجد چراغها را خاموش کردند که عاملان پخش شناخته نشوند» (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1376، ج 18: 68).
در روز سوم محرم (13 آذر 57) نیز عدهای از مردم در مسجد حکیم جمع شدند و پس از استماع سخنرانی حجتالاسلام ریشهری گروهی از روحانیان تبعیدی، با سردادن شعار به خیابانها ریخته بودند. این تظاهرات تا مسجد شریف ادامه داشت و در آنجا نیز آقای علوی برای آنان سخنرانی کرد. در این تظاهرات اعلامیههایی پخش شد که در آن ضمن اعتراض به حوادث تهران و شهرستانها اعلام عزای عمومی برای روز عاشورا شده بود (همان، ج 18: 287). مردم زابل روز چهارم محرم دست به اعتصاب زده بودند که در روز بعد یعنی در پنجم محرم (15 آذر 57) این عزاداران پس از گوش دادن به سخنرانی آقای ریشهری دست به تظاهرات زدند.
گزارش رئیس سازمان اطلاعات و امنیت استان سیستان و بلوچستان حاکی از آن است که مردم در روز سیزدهم آبان ماه مصادف با روز دانشآموز در تهران دست به تظاهرات گستردهای زده بودند. این گزارش حکایت از راهپیمایی مردم زابل به رهبری سید محمدتقی حسینی طباطبایی دارد.
تعداد افراد شرکتکننده در این تظاهرات براساس خبرگزاری پارس دو هزار نفر، روزنامۀ آیندگان نه هزار نفر، سازمان امنیت هزار و پانصد نفر و مردم زابل خود تعداد را ۳۵ تا ۴۰ هزار نفر اعلام کرده بودند. صرفِنظر از تعداد نفرات، این راهنمایی دارای شعارهای وحدتگرایانۀ شیعه و سنی و نیز اعلام همبستگی با سایر مردم انقلابی ایران بوده است (مرادی، 1393: 156 و 157).
مواضع و حمایت اهل سنت سیستان ازانقلاب اسلامی
1) مولوی گلمحمد حسنزهی
ازآنجاکه در طول تاریخ مردم شیعه و سنی در کنار هم در سیستان زندگی میکردند، علمای این دو مذهب نیز با همدیگر ارتباط داشتند و یکی از علمای اهل سنت که در هدایت پیروانش در روند انقلاب اسلامی تأثیر فراوان داشته، مولوی گلمحمد حسنزهی بوده است. داماد ایشان، آقای حسنزهی، در این باره میگوید: «من قبل از انقلاب و تا یکیدو سال بعد از آن در پاکستان مشغول تحصیل بودم. وقتی به سیستان آمدم، اولاً پسرعموی بنده جناب آقای مولوی گلمحمد حسنزهی در منطقۀ زابل و سیستان اسم و آوازهاش ازنظر انقلابی بودن و فعالیتهایی که در دوران انقلاب داشتند، خیلی مقام والایی داشتند. با خود رهبر انقلاب تماس داشت. حتی ملاقاتهایی هم با خود حضرت امام داشتند. مولوی گلمحمد حسنزهی و سید محمدتقی حسینی از روحانیان سیستانی مخالف با رژیم سابق بودند. حتی مولوی به شهر زابل میرفت، عکس شاه را اگر در مغازهای میدید با عصایش میکَند (همان: 258).
حسنزهی میگوید: قبل از انقلاب، هنگامیکه امام (قدسسره) در فرانسه بود، مولوی گلمحمد با واسطۀ سید محمدتقی با امام در پاریس ارتباط داشت. وقتی هم انقلاب پیروز شد، پیش امام خمینی رفتند و حتی در جلسهای که حضرت امام (قدسسره) با شهید رجایی و شهید باهنر بود. همان روز که حضرت امام (قدسسره) سخنرانی کرد، حضرت مولانا در آن سخنرانی تشریف داشتند. حتی تلویزیون هم چندین مرحله نشان داده بود. (همان: 258).
2. مولوی عبدالعزیز
یکی دیگر از مولویهای اهل سنت که در جریان انقلاب اسلامی نقش داشت، مولوی عبدالعزیز بود که در زاهدان سکونت داشت و با روحانیان شیعه در ارتباط بود. آقای حسنزهی میگوید: مولوی عبدالعزیز با روحانیان تبعیدی به زابل ازجمله آیتالله طالقانی در تماس بود. او میافزاید: «همیشه اینها در خانۀ مولوی یکدو هفته، حتی بیشتر تا یکدو ماه میماندند.کسانیکه تبعید میشدند باید هر روز میرفتند به شهربانی ودفتری را امضا میکردند. چندین مرحله، ساواک مولوی را خواست و به ایشان برای ارتباط با این افراد تذکر داد. جناب مولوی سرسختانه جلوشان میایستادند (همان: 259).
سید محمدتقی حسینی نیز که در جلو مسجد حکیم برای مردم سیستان سخنرانی کرده بود در این اجتماع تعدادی از سران عشایر بلوچ ازجمله طایفۀ «براهویی» حضور داشتند و از انقلاب اسلامی حمایت میکردند و این تجمع تشیع و تسنن نشانگر وحدت مردم سیستان بود (خدایار و عبد 1396: 58 و 59).
مولوی محمدگل حسنزهی که خود ارتباطات گستردهای با سید محمدتقی داشته و نیز هنگام تبعید مقام معظم رهبری در زابل با ایشان همراهی کرده بود، متعلق به همین طایفه براهویی بوده و نفوذ او و جانبداری از انقلاب باعث اعلام همبستگی آنان با سایر اقشار مردم شده است. برابر گزارش ساواک او در 8 دی 57 در نماز جمعۀ مسجد اسلامآباد لوتک سخنانی تحریکآمیز بیان کرده و علیه مسئولان رژیم پهلوی دست به افشاگری زده است (انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک، 1376، ج 22: 433).
گسترش تظاهرات و نارضایتی به خارج از شهر زابل و نیز بهمیان اقشار متوسط جامعه را روحانیان و از همه مهمتر سید محمدتقی حسینی صورت میدادند. بهگونهایکه حتی رانندگان اتوبوس بین شهری با حمایت از انقلاب علیه شاه صحبت میکردند. دکتر طباطبایی که خودش شاهد تظاهرات مردم سیستان بوده، در این باره میگوید: روز عاشورای 1357 بزرگترین تظاهرات ضدرژیم مردم سیستان بود. تعداد جمعیت را حدود 40-50 هزار نفر بودند و در رأس آنان کسانی چون مرحوم آیتالله حاجآقا بزرگ، مرحوم حجتالاسلام حاج سید محیالدین، مرحوم حاج سید بهاءالدین، حجت الاسلام شهید سید محمدتقی حسینی، سیدحسن قریشی، و شیخ سرحدی قرار داشتند که به درگیری و زد و خورد با نیروهای انتظامی منجر گردیده است.
بدین ترتیب در دور افتادهترین شهر ایران شعارهایی سر داده شد که حکایت از عمق یافتن مخالفتها با رژیم پهلوی و کارگزاران او داشت و در همان روز نام بسیاری از خیابانها عوض شد. چنانکه نام میدان ششم بهمن به میدان امام خمینی، خیابان علم به خیابان طالقانی و خیابان پهلوی به نام خیابان شهید باقری نامگذاری گردید و بدین گونه مردم زابل در جهت محو آثار و نامهای دوران پهلوی اقدام کردند (همان، 1376، ج 19: 483).
حضور مردم روستاهای سیستان در روند انقلاب اسلامی
یکی از ویژگیهای دشت سیستان نزدیکی روستاها به یکدیگر و به شهر زابل است. از همین رو حوادث شهر در همان روز حادثه به روستاها منعکس میشد و مردم روستاها در جریان مسائل انقلاب قرار میگرفتند. در اکثر روستاها مردم علیه رژیم شاه راهپیمایی میکردند.
نقش زنان سیستانی در پیروزی انقلاب اسلامی
حضور زنان در راهپیماییها و تظاهرات خیابانی فعالیتهای تبلیغی در زمینۀ پخش اخبار و اعلامیهها در کنار مردان بسیار مؤثر بوده است. همچنین شرکت در جلسات سیاسی و سخنرانیها و آشنایی با تاریخ جنبشها و به همت زنان انجام میشد (قویدل حیدری و آذرخرداد، 1396: 46 تا 49).
با توجه به حضور و نقش گستردۀ اقشار مختلف مردم سیستان در صحنههای انقلاب اسامی با هدایت روحانیان انقلابی سیستانی و در رأس آنها شهید محمدتقی حسینی و سایر روحانیان تبعیدی، در این مقاله فقط به نقش عدهای از اقشار منطقۀ سیستان در پیروزی انقلاب اسلامی اشاره شد و پرداختن به همۀ ابعاد حضور و نقش مردم سیستان درجریانِ پیروزی انقلاب در این مقاله نمیگنجد و نیاز به تحقیقات بیشتری است.
نتیجهگیری
عمدهترین نقش مردم تأمین مشارکت، آگاهی، بصیرت، و علاقۀ مردم و حاکمیت، تعلیم و همیاری در جامعه است. تا زمانی که نتوانیم مردم را به این باور و یقین برسانیم که با مشارکت، تعاون و همیاری میتوان به جامعهای سعادتمند دست یافت، مشارکت و نقش مردم در صحنههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... امکانپذیر نخواهد بود.
بنابراین براساس یافتههای کمی و کیفی در این مقاله نتایج زیر استنباط میشود:
الف. تقریباً از تمام اقشار جامعه از پیر و جوان گرفته تا خردسال و کهنسال، زن و مرد، بازاری، روحانی، معلم، پزشک، راننده، دانشآموز، دانشجو، کارگر، کشاورز و... شیه و سنیِ سیستانی در پیروزی انقلاب اسلامی حضور چشمگیر داشتهاند.
ب. حضور روحانیان انقلابی تبعیدی به سیستان و آگاهیبخشی به مردم نیز در پیروزی انقلاب اسلامی تأثیرگذار بوده است.
ج. جغرافیدانان سیاسی و جامعهشناسان و دانشمندان علوم سیاسی برای اینکه روحیۀ همگرایی و وفاق ملی یک ملت را نشان دهند، بر شاخصهایی تأکید میکنند که یکی از آنها میزان وفاداری مردم به دولت خود و آرمانها و اندیشههای نظام است. درطولِ انقلاب ملت ایران ازجمله مردم استان سیستان و بلوچستان بهویژه خطۀ شهیدپرور سیستان با حضور گستردۀ اقشار مختلف جامعه، این خصیصه را بهخوبی و بهنحو مطلوب به نمایش گذاشتهاند که این مسئله برای دولتمردان و مسئولان جمهوری اسلامی و این استان، تجربهای گرانبها برای طراحی استراتژیهای سیاست داخلی و خارجی محسوب میشود.
د. سرزمین بستری برای شکلگیری انواع مؤلفههای هویت، ازجمله هویت سرزمینی، تاریخی، زبانی، مذهبی و... که در مجموع هویت ملی یک ملت را نشان میدهند، نقش بهسزایی دارد. ایرانزمین درطولِ تاریخ حیات خود بنیادیترین عامل اشتراک و انسجام ایرانیان از هر قوم و مذهبی بوده است. بهطبع استان سیستان و بلوچستان که از دو بخش جنوب و شمال از اقوام بلوچ و سیستانی و در دو مذهب تشیع و تسنن تشکیل شده است، با وجود همسایگی با دو کشور بیثبات، افغانستان و پاکستان، با وحدت و همدلی نقش مؤثری در پیروزی انقلاب اسلامی داشته است.
امروزه نیز طراحی راهبردی برای تأمین و جلب مشارکت مردم این استان بهویژه مردم سیستان در مسائل فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، اداری، و سیاسی ضرورتی آشکار است. اقشار مختلف سیستان و بلوچستان با تجلّی و عرق مذهبی و ملی سبب حضور آنها در عرصههای مختلف سیاسی شده است. ضروری است اقشار مختلف از جمله زنان در این مقطع زمانی، تواناییهای خود را بیشتر باور کنند که با ایجاد اعتماد بهنفس میتوانند در تصمیمگیریهای مربوط به حوزۀ سرزمینی و حتی کشور ایران سهیم باشند، همانگونه که در ابتدای انقلاب اسلامی حضور چشمگیر و مؤثری داشتند.
آنچه در جمعبندی این مقاله میتوان بیان کرد، این است که رشد و پویایی نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به نقشآفرینی و تلاش همۀ ملت بهویژه مردم دلیر و غیرتمند خطۀ سیستان ازجمله طبقۀ تحصیلکرده و دانشگاهی نیاز دارد.
درحالحاضر نیز اقشار مختلف این استان همچون دانشگاهیان، فرهنگیان، روحانیان، مردم شهری و روستایی باید همان احساس مسئولیتی را نسبتبه انقلاب اسلامی داشته باشند که نسل اول انقلاب و بهویژه رزمندگان اسلام و شهیدا درطولِ هشت سال دفاع مقدس برای تداوم انقلاب اسلامی داشتهاند.
منابع
- انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک (1376)، بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
- الپوزیتو، جان (1382)، انقلاب اسلامی ایران و بازتاب جهانی آن، ترجمه محسن مدیرشانه چی، تهران، نشر باز.
-حیدری نسب،محمدرضا:1397،مصاحبه شفاهی
- خدایار، خداداد؛ عبد، علی (1396)، سیدالشهدای سیستان و بلوچستان، (شرحی بر زندگی و مجاهدت شهید آیتالله سید محمدتقی حسینی طباطبایی)، نشر: زاهدان، انتشارات دانشگاه سیستان و بلوچستان.
- قویدل حیدری، محبوبه؛ آذرخرداد، فاطمه (1396)، فیروزه و فولاد، انتشارات دانشگاه سیستان و بلوچستان
- مرادی، مسعود (1393)، روال انقلاب اسلامی در سیستان وبلوچستان،ناشر: چاپ و نشر عروج، وابسته به مؤسسۀ تنظیم و نشر آثار امام خمینی (رضواناللهعلیه).
- ۹۷/۰۵/۲۵
- ۳۷۶ نمایش